ثناجونثناجون، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

ثنا جون

خانم شدن دخترم

1391/7/13 17:40
نویسنده : مامان
427 بازدید
اشتراک گذاری

دخملم حسابی بزرگ خانم شدی همه کلمات را میگی قشنگ صحبت میکنی هرچی که ما بگیم مثل ضبط  صوت عیناً تکرار میکنی جرات نداریم جلوی تو هر حرفی رو بزنیم سریع بعد از ما تکرار میکنی.راستی دیگه پوشک هم نمیشی به کمک مامانی تقریباً وسطای مرداد ماه بود که از پوشک گرفتیمت.و خودت هر وقت که دستشویی داشته باشی میگی تازگی ها هم از روشویی جدا نمیشی اگه ولت کنم یک ساعت دستت رو صابون میزنی صورتت رو می شویی لباساتو خیس می کنی آنقدر بامزه به صورت آب میزنی که آدم میخواد بخوردت.

حرفای بامزه میزنی مامانی میگه هر روز که از خواب بیدار میشی میپرسی کی منو آورده اینجا؟ مامانم کو؟ بابام کو؟ البته هر روزی که خونه ی خودمونم باشیم این سوال رو از منم میپرسی که بابا کو؟

بعد از ظهر ها هم که میام خونه اولین چیزی که بهم میگی اینه "دوست ندارم" بعد مامانی بگو مامان خسته نباشی و تو میگی مامان سمیه خسته نباشی. وقتی هم که می خواهیم بریم خونمون میگی من نمیام خونمون شما برید و ما باید به زور و کلک بریمت وقتی هم که برسیم خونه میگی نریم خونمون بریم خونه ی خاله سارا یا خونه ی مامانی.هر کار اشتباهی که انجام بدی یا کاری بکنی که ما ناراحت بشیم بعدش میگی "معذرت می خوام، ببخشید" آنقدر مظلومانه میگی که میخوام برات بمیرم.

چند وقت قبل با یکی از اسباب بازیات بازی میکردی میگفتی "دارم کنجکابی میکنم"بعد میامدی جلوی من خودتو لوس میکردی تا چند تا بوست کنم بعد دوباره می رفتی سراغ بازیت و جملت رو تکرار می کردی.

هر وقت گریه میکنی میگی "اشکام داره میریزه اشکامو پاک کن"

راستی مامانی روز دختر برات یه پیرهن خوشگل خریده.

بعضی وقتها میری یه کتاب یا دفتر برمیداری شروع میکنی به خوندن یکی از قصه هایی که بلدی آنقدر بامزه و با آب و تاب تعریف میکنی دهنت رو میبنی باز میکین با زبونت صدای تق در میاری داستان رو تعریف میکنی که من دوس دارم بخورمت جیگر.

91/7/13

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثنا جون می باشد