ثناجونثناجون، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

ثنا جون

تولد 2سالگی فرشته

1390/11/11 23:41
نویسنده : مامان
526 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره بعد از دو ماه موفق شدم به وبلاگ ملوسک سر بزنم چون توی اداره جدیدم اینترنت ندارم و خونه هم فرصت نمی شه. دخملم روز به روز بزرگتر میشه کارهاش بامزه تر.

hj

cg

 

 

هفته پیش پنجشنبه 6 بهمن تولدت رو جشن گرفتیم تولد زنبوری jناناز خانم شده بود زنبور کوچولو خاله ها کارهای تزئین رو انجام داده بودنghj صبح روز تولد زودتر از همیشه از خواب بیدار شدی و کلی ذوق کرد دو تادست رو به طرف تزئینها دراز میکردی میگفتی چیه؟ چیه؟sd میگفت خاله ها برای تولد ثنا درست کردن میگفتی پویو = یعنی پرو تا بعد از ظهر بیدار بودی با اینکه خوابت می آمد ولی از ذوق خوابت نمی برد اما بزور کلی برات حرف زدم که اگه نخوابی شب که مهمونها بیان خوابت میره یه روسری کشیدیم روسرت تا خوابت برد.

غروب با هم رفتیم حموم gfو برای تولد آمده شدیم خاله ها و مامانی توی کارهای کلی کمک کردن انشااله عروسی خاله ها جبران کنیم. مهمونها یکی یکی آمدن مامانی و بابائی، عمه ها و عموها. زن عمو مهناز ستایش خواهر زاده اش رو آورده بود اما عمو محسن زن عمو و محمدها رو نیاورده بود. قبل از شام خاله آوردت توی آشپزخونه تا صورتت رو آب بزنه که زیتونها رو روی ظرفشوئی دیده بودی و یکی گذاشتی دهنت زیتون پرید گلوت خاله ها با قدرت تمام میزدن پشت که شروع کردن به صدا کردن من، من هم از همه جا بیخبر هی میپرسم چی شده که دیدم یک عدد زیتون از دهنت پرید بیرون کلی ترسیدیم.


بعد از خوردن شام hjخانم را بردیم و لباس زنبوری را به تنش نمودیم و مراسم فوت کردن شمع و بریدن کیک را انجام دادیم. موقع فوت کردن شمع با تمام قدرت فوت میکردی اما سرت رو پائین میگرفتی و فوت تو به شمع نمیخوردdsf کلی طول کشید تا تونستی شمع رو خاموش کنی موقع عکس انداختن با مهمونها خسته شده بودی نمی نشستی و با سرعت از صحنه فرار میکردی و همه میگفتن عیبی نداره بذارید خستگی اش در بره. و fdاما کادو ها: کلی عروسک قشنگ کادو گرفتی من و بابا پلاک S و زنجیر، مامانی گلی و بابایی کریم: انگشتر، مامانی بتول و بابایی ابراهیم: 30 هزار تومن، عمو محسن: یه خرس پولیشی خوشگل، عمه زهرا: 15هزار تومن، عمه خدیجه: 10 هزار تومن، عمو قاسم: دو تا عروسک بامزه که یکیش دختر و یکیش پسر، عمو مصطفی: یه کیف کیتیlk، خاله ها و دایی: عروسک سارا، عمه زهره: یه عروسک کیتی خوشگلfv، ستایش: عروسک، دست همشون درد نکنه انشااله شادیاشون جبران کنیم.

مثل پارسال مات و مبهوت نبودی میرقصیدی asdدست میزدی و شادی میکردی.fg با ستایش هم کلی بازی کردی. موقع خداحافظی به همه ی مهمونها بادکنک هدیه دادیم.fg

 

erwe

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثنا جون می باشد