فرشته مامان برزگ شده

پریشب خونه ی مامانی بودیم تو رفتی سراغ یکی از کابینتا و وسایلش رو در آوردی صدات کردم و گفتم ثنا ظرفها رو در نیار بیا برو ظرفهای خودت رو بیار غذا درست کن من گشنمه اول سبدی رو که دستت بود گذاشتی توی کابینت خواستی در رو ببندی که بهت گفتم اونی رو که رو زمینه هم بردار مثل بچه های خوب اون ظرف هم گذاشتی توی کابینت و درو بستی و رفتی مایتابه خودت رو از توی اسباب بازیات آوردی قاشق خودت رو هم از خاله گرفتی آمدی نشستی کنار من باقاشق توی تابه رو همزدی و قاشق رو گذاشتی دهنم مثلاً داری بهم غذا میدی منم الکی دهنم رو می جنبوندم و ملچ ملوچ میکردم تو هم همچین نگاهم میکردی که میخواستم خودتم بخورم و تند تند بهم غذا میدادی بعد بهت گفتم فقط به من نده خودت هم بخور بعد یه قاشقم خودت میخوردی الهی فدای اون حرف گوش کردنت بشم فدای اون احساس مسئولیتت بشم که تا گفتم گرسنمه زود آمدی بهم غذا دادی

راستی روز دختر هم مبارکت باشه عزیزه دلم ولی با تأخیر ببخشید

مامانی روز دختر برات یه عروسک خرگوش خرید و دایی هم یه کتاب تدی که خیلی دوست .

دخملم تازگیا کلی کلمه جدید میگه

اَبه : آب

قاقو: چاقو چنگال و قاشق

غوغ: دوغ

غَغا : غذا

دایی: دایی

دس: دست

پا : پا

دَ: در

چایی : چایی

یَفت : رفت

اُمد : آمد

اینا: ایناهاش

مل مل : مل مل

بَه بَه: بَه بَه

ماه: ماه

ماه : ستاره

مَهما : مهناز

تدی : تدی

لی لی : کتاب لی لی لی حوضک

بَعَ : بله

نُ : نه

خرگو : خرگوش

دخملم شدیداً به نقاشی علاقه داره وقتی که عکس نقاش رو توی یکی از کتابهات میبینی و یا توی برنامه ی مل مل بچه ها نقاشی میکشن دفتر نقاشی ات رو میخوای که نقاشی بکشی یک مداد یا خودکار هم دستت میگیری و خط خطی میکنی گاهی هم مداد رو میدی به کس دیگه و میگی ماه یعنی برام ماه بکشید و بعد از دوباره مداد رو میگیری و خودت هم ماه میکشی خداییش استعداد دار تا حالا چند تا ماه و چند تا ستاره که واقعاً شبیه ماه و ستاره هستن کشیدی الهی فدای دختر نقاشم بشم.

ملوسک به ماه هم علاقه داره هر وقت که هوا تاریک از خونه میریم بیرون اگه ماه تو آسمون باشه که یک بند نگاهش میکنی میگی ماه اگر هم نباشه ستاره ها رو نشون میدی دنبال ماه میگردی. 

هر وقت یکی دندوناشو مسواک بزنه خانوم مسواکشرو میخواداگه نخ دندون بکشه خانوم نخ دندون میخوادفدای دختر تمیز و مرتبم بشم.

اینا عادتهای خوبت بود ولی وای از دست شب نخوابیدنات ثنا من و بابا خسته شدیم هر کاری میکنیم اگه خوابت نیاد نمیخوابی تا ساعت ١و ٢ نصف شب اکثر شبها من و بابا خوابیم و خانوم بازی میکنهما نمیدونیم کی خوابت میبره و این خیلی عصاب من رو خورد میکنه که نمیدونم دخترم کی و چجوری خوابش میبره و صبحها دچار عذاب وجدان میشم و میگه که دیگه نمیخوابم تا تو رو خواب نکنم ولی شب که میشه از خستگی نمیتونم بیدار بمونم

از کارهای بامزه ات اینه که اسم هر حیونی رو که میگیم صداشو در میاری مثل

ما میگیم ثنا بع بعی چی میگه  : تو میگی بَع

گاو : دهنتو جمع میکنی میگی مو

مرغ : دهنتو میبندی و میگی ق ق البته صدای خروس، گنجشک و اکثر پرنده ها همین ق ق

صدای قورباغه : زبونتو میذاری بین دندونات و میگی قور

صدای گرگ : او

صدای گربه : م اُ

صدای هاپو: هاپ

صدای الاغ: اَ او

اردک: کواَ

کبوتر: بَقو

مار: تیس

١٣/٧/٩٠