بدون عنوان
مریض شدن فرشته جمعه ۱۰/۴/۹۰ صبح مامانی گلی زنگ زد که صبحانه بریم آنجا. همون صبح کمی تب داشتی بعد از ظهر که آمدیم خونه خودمون تبت شدید شد بهت قطره استامینوفن دادم اما تبت پائین نیومد تا شنبه بعد از ظهر که با مامانی بردیمت دکتر یه سری دارو نوشت و ۲ تا آمپول کلی گریه کردی موقع زدن آمپولها آوردیمت خونه کمی تبت آمد پائین ولی مدام تبت بالا پائین میرفت تا یکشنبه شب که مامانی بتول و عموها و عمه ها آمدن خونمون. ملوسک مامان همچنان تب داشت مدام دست و پات رو آب میزدیم ولی فایده نداشت شب ساعت ۲ خوابیدیم و گوشی ام رو یک ساعت یک بار روی زنگ گذاشته بودم که بیدار شم و حواسم بهت ب...
نویسنده :
مامان
13:59