ثناجونثناجون، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

ثنا جون

فرهنگ لغات جدید ثنا

تمپایی : دمپایی بَخ بَخ : بدبخت یوفِس : یوسف فِلَچ: فلش می کِتِره : می ترکه کِتون خورد : تکون خورد کِشَسته : شکسته اورقان: قرآن علی غصغر :علی اصغر بستنی قَیفی: بستنی قیفی چند روز پیش میری چشمای خاله سارا را رو نگاه می کنی و رگهای توی چشمشو که میبنی بهش میگی چشمات ترک خورد. ...
15 آذر 1391

خانم شدن دخترم

دخملم حسابی بزرگ خانم شدی همه کلمات را میگی قشنگ صحبت میکنی هرچی که ما بگیم مثل ضبط  صوت عیناً تکرار میکنی جرات نداریم جلوی تو هر حرفی رو بزنیم سریع بعد از ما تکرار میکنی.راستی دیگه پوشک هم نمیشی به کمک مامانی تقریباً وسطای مرداد ماه بود که از پوشک گرفتیمت.و خودت هر وقت که دستشویی داشته باشی میگی تازگی ها هم از روشویی جدا نمیشی اگه ولت کنم یک ساعت دستت رو صابون میزنی صورتت رو می شویی لباساتو خیس می کنی آنقدر بامزه به صورت آب میزنی که آدم میخواد بخوردت. حرفای بامزه میزنی مامانی میگه هر روز که از خواب بیدار میشی میپرسی کی منو آورده اینجا؟ مامانم کو؟ بابام کو؟ البته هر روزی که خونه ی خودمونم باشیم این سوال رو از منم میپرسی که بابا کو؟...
13 مهر 1391

هر روز شیرین تر از دیروز

دخملکم حسابی بزرگ شده و برای خودش خانمی شده و آنقدر بامزه حرف میزنی که دلمون میخواد بخوریمت و بعضی از وقتها یه حرفایی میزنی که میمونمیم این ثنا کوچولو که داره این حرفا رو میزنه تقریباً همه کلمات رو میگی ولی به یک مترجم نیاز داری یک روز خونه مامانی شروع میکنی به خوندن شعر داستان شنگول و منگول و داستان را به شکل دلخواه تغییر میدی و میگی " کی کی در میزنه آقا گرگس میگه دایی بره برای ثنا کادو بخره دایی طفلی هم میره برات یه کتاب داستان کادو میخره. یک روز هم وقتی مامانی میخواد پوشکت رو عوض کنه به مامانی میگی تورو خدا پوشک نکن و مامانی بنده خدا تا شب بدون پوشک نگهت میداره. شعر میخونی چه شعری فقط احتیاج به ترجمه داره مثل ...
28 خرداد 1391

عید 91

عید 91 سومین عیدی هست که خدا ثنای عزیز رو به ما داده انشاء اله که سال جدید پر از خوبی خوشی سلامتی برای هممون باشه.  دختر گلم حسابی خانم شده و تقریباً همه چی رو متوجه میشه و میتونه بگه.   لغات جدید ثنا جگر: شَنا : ثنا شلام: سلام هایه: خاله اولین بار در تاریخ 90/10/14 آماش: آدامس ناقلا: ناقلا اسیت: اذیت غذا: گشنمه غذا میخوام گرمزی: قرمزی کمیر: کریم ایشان: احسان مودش: مودث: محدثه تشیدم: ترسیدم تاییک: تاریکه یخ: یخ داگ: داغ یفتن: رفتن موهمون: مهمون بوخون: بخون مشوره: منصوره سنمو: سمنو نوغ: مرغ و تخم مرغ نایی: دینا اولین جمله رو روز ...
6 فروردين 1391

تولد 2سالگی فرشته

بالاخره بعد از دو ماه موفق شدم به وبلاگ ملوسک سر بزنم چون توی اداره جدیدم اینترنت ندارم و خونه هم فرصت نمی شه. دخملم روز به روز بزرگتر میشه کارهاش بامزه تر.     هفته پیش پنجشنبه 6 بهمن تولدت رو جشن گرفتیم تولد زنبوری ناناز خانم شده بود زنبور کوچولو خاله ها کارهای تزئین رو انجام داده بودن صبح روز تولد زودتر از همیشه از خواب بیدار شدی و کلی ذوق کرد دو تادست رو به طرف تزئینها دراز میکردی میگفتی چیه؟ چیه؟ میگفت خاله ها برای تولد ثنا درست کردن میگفتی پویو = یعنی پرو تا بعد از ظهر بیدار بودی با اینکه خوابت می آمد ولی از ذوق خوابت نمی برد اما بزور کلی برات حرف زدم که اگه نخوابی شب که مهمونها بیان خوابت میره یه روسر...
11 بهمن 1390

بدون عنوان

ف رشته کوچولوی مامان امروز ٢٢ ماهش تموم شد و وارد ٢٣ ماه شده الهی قربونت برم هر روز هم بامزه تر از دیروز میشی . از کار جدیدی که انجام میدی  وقتی که اذان میده میری می ایستی جلوی تلوزیون همزمان با دادن اذان نمازتو میخونی لباتو تکون میدی و پچ پچ می کنی خم میشی و برای سجده هم کلا دراز میکشی روی زمین الهی فدات بشم نمازت آنقدر اول وقت که باید گفت پیش از وقت چون قبل از تموم شدن اذان نماز فرشته ام تموم میشه . تازگی ها کمتر کتابهات رو پاره میکنی و بیشتر میشنی ورق میزنی به عکسهاشون نگاه می کنی یا میاری که یکی از ما برات بخونیم بخصوص کتابهای تدی رو که آنقدر از روش خوندیم که داستان رو کامل از حفظ شدیم چند وقتی هم خیلی به تدی گیر میداد...
13 دی 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثنا جون می باشد